1- یکى از کمبودهاى اساسىِ فیلمهاى ما نداشتنِ داستان خوب و پر کشش است، این
فیلم یک داستان خوب و جذّاب [داشت] و داراى پیچ داستانى - که خیلى هم قشنگ
این پیچ، در فیلم باز شد - بود.
2- من تعجّب میکنم چطور ممکن است کسى تصوّر کند که فیلم «شیار ۱۴۳» ضدّ ارزش
یا ضدّ دفاع مقدّس است؛ من نمیفهمم از کجاى فیلم، این در مىآید.
3- من این توفیق را داشتهام که با بعضى از خانوادههاى شهدا روى فرششان، زیر
سقفشان، بنشینم و صمیمانه با آنهاحرف بزنم؛ تا الان ندیدهام - هیچ یادم
نمىآید، حتّى یک مورد هم در بین شاید هزاران مورد - که مادرى از شهادت
فرزندش گِله کرده باشد.
4- شما مىبینید که این حضرات کُرهاىها - من از کار اینها خوشم مىآید -
تاریخ ندارند؛ لذا میگویند :
«افسانهى جومونگ»، افسانهى فلان. یعنى از اوّل
حساب را تصفیه میکنند؛ [میگویند] افسانه است، واقعیّت نیست. یکچیزى در
مىآورند، یک تاریخ براى گذشتهى خودشان درست میکنند، که وقتى یک جوان
کُرهاى به این فداکارىها و به این شجاعتها و به این کارهاى عجیب غریبِ
سینمایى نگاه میکند، خب احساس هیجان میکند، احساس هویّت میکند، احساس
افتخار میکند. ما اینها را در واقعیّت زندگى خودمان داریم، اتّفاق افتاده،
پیش آمده؛ چرا از اینها استفاده نمیکنیم؟
5- بهنظر من ما پنجاهسال دیگر هم بایستى دربارهى دفاع مقدّس بنویسیم،
بگوییم، توصیف کنیم، تشریح کنیم، انواع و اقسام هنرها را به خدمت بگیریم،
براى اینکه این حادثهى عظیم را تبیینکنیم.