·
در نگاه کلان به کلّ جهان - و
از جمله به منطقه - انسان به این نکتهى اساسى برخورد میکند که نظم مستقرّ حاکم قبلى
دنیا در حال تغییر و تبدیل است؛ این را انسان میفهمد و مشاهده میکند.
·
نظم قبلى دو پایهى اساسى داشت:
یک پایهى فکرى و ارزشى، و یک پایهى عملى، یعنى نظامى و سیاسى. عرض من این است که
هردو پایه امروز دچار چالش شده، دچار تزلزل شده.
·
آن دو ابزار و دو سلاحى - که غرب
با آن دو سلاح قادر بود دنیا را مدیریّت کند و عملاً تسلّط بر دنیا را بهدست گرفته
بود و مدیریّت دنیا را بهدست گرفته بود - هر دو عامل امروز در دنیا بتدریج ضعیف
شده است.
·
یکى از این عواملى که نظام ارزشى
غرب را و سلطهى معنوى این نظام را متزلزل کرده، بحران رو به افزایش اخلاقى و معنوى
در غرب است.
·
در بین جماعات گوناگون کشورهاى
غربى، میل به مذهب، علاقهى به مذهب، بهطور خاص علاقهى به اسلام، گرایش به اسلام،
گرایش به فهم قرآن روزبهروز بیشتر شده است؛ که این را کسانى که دستاندرکارند، بخوبى
میدانند.
·
اینها [غربیها] در دنیا دم از آزادى و دم از دموکراسى و دم از حقوق بشر و این
حرفها میزدند؛ در عمل آنقدر دولتهاى غربى با این شعارها عملاً مخالفت کردند و نقض
کردند این شعارها را که امروز طرح این شعارها در دنیا از سوى غربىها بهصورت یک
امر مستهجن درآمده است.
·
دیده شد و در مقابل چشم مردم دنیا
قرار گرفت که وقتى که اینها با یک کشورى، با یک ملّتى مسئله پیدا میکنند و نمیتوانند
غلبهى فرهنگى خودشان را بر این کشور تحمیل بکنند و سلطهى خودشان را تأمین بکنند،
دست به زور میبرند.
·
اینها [غربیها] اعتراف میکنند که این جریانها [از قبیل همین جریان القاعده و
داعش] را اینها به راه انداختهاند؛
اگر هم اعتراف نکنند ما شواهد داریم، ما میدانیم.
·
دیگر از غربىها و از قدرتهاى
غربى کسى نمیپذیرد که اینها بگویند ما طرفدار حقوق بشریم، ما طرفدار ارزشهاى انسانى
هستیم، و مانند اینها.
·
مهمترین چیزى که این عامل - عامل
اقتدار نظامى و سیاسى - را به چالش کشید، برپایى نظام جمهورى اسلامى بود.
·
این جنگ اخیر ۵۰ روزهى غزّه که واقعاً جزو نمونههاى
معجزهآسا است. یک منطقهى کوچک، محدود، با توانایىهاى بسیار محدود، کارى بکند که
رژیم صهیونیستى که نماد قدرت غرب در منطقه است، به زانو در بیاید.
|